کد مطلب:190822 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

وصیت 10
وصیة اخری لولده الصادق علیه السلام

عن أبی عبدالله علیه السلام قال ان أبی استودعنی ماهناك فلما حضرته الوفاة قال: ادع لی شهودا. فدعوت أربعد من قریش، فیهم نافع مولا عبدالله بن عمر فقال علیه السلام: اكتب، هذا ما اوصی به یعقوب بنیه (یا بنی ان الله اصطفی لكم الدین فلا تموتن الا و أنتم مسلمون) [1] و أوصی محمد بن علی الی جعفر بن محمد و أمره أن یكفنه فی برده الذی كان یصلی فیه یوم الجمعة، و أن یعمه بعمامته، و أن یربع قبره و یرفعه أربع اصابع، و أن یحل عنه أطماره عند دفنه. ثم قال للشهود؛ انصرفوا رحمكم الله فقلت له؛ یا ابت ما كان فی هذا بأن یشهد. علیه فقال: یا بنی، كرهت أن تغلب و أن یقال: لم یوص الیه و أردت أن تكون لك الحجة [2] .

امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم آنچه در آن جا بود (از كتاب و



[ صفحه 65]



سلاح و نشانه های امامت) به من سپرد و چون وفاتش نزدیك شد، فرمود: گواهانی نزد من بیاور. من چهار تن از قریش را كه نافع - غلام عبدالله بن عمر - در میان آن ها بود، حاضر كردم. پس فرمود: بنویس این است آنچه یعقوب به پسرانش وصیت كرد: پسرانم! خدا برای شما این دین را برگزید، پس نمیرید جز این كه مسلمان باشید. و محمد بن علی به جعفر بن محمد وصیت كرد و به او امر فرمود كه او را در بردی كه نماز جمعه را با آن می خواند، كفن پوشد، و با عمامه ی خودش او را عمامه پوشد، و قبرش را چهارگوش سازد و به مقدار چهار انگشت بالا آورد، و هنگام دفن، بندهای كفن او را بگشاید. سپس به گواهان فرمود: برگردید؛ خدا شما را رحمت كند.

پس از آن كه رفتند، گفتم:ای پدر! در این وصیت چه احتیاجی به گواه گرفتن بود؟ فرمود: پسر جانم! نخواستم كه تو - در امر امامت یا كارهای وصیت - مغلوب باشی (و مشكلی پیدا كنی) و مردم بگویند به او وصیت نكرده است؛ خواستم كه تو حجت و دلیل داشته باشی.


[1] بقره، 132.

[2] اصول كافي، ج 1، ص 307؛ بحارالانوار، ج 47، صص 13-14.